۱۵ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۴:۲۹

چه مشکلی در سینمای پاکستان وجود دارد؟

نگاهی عمیق از دریچه‌ فیلمسازان برجسته پاکستان
چه مشکلی در سینمای پاکستان وجود دارد؟

فیلم‌های ایرانی نه بر جلوه‌های ویژه، نه بر جنسیّت و نه بر ستاره‌ها تکیه دارند، بلکه روایت‌هایی ظریف، درون‌زا و اجتماعی ارائه می‌دهند — دقیقاً چیزی که سینمای پاکستان فاقد آن است. علاوه بر آن، سینمای ایران توانسته تصویر جهانی ایران را بازآفرینی کند. در حالی‌که رسانه‌های غربی ایران را کشور بسته و اقتدارگرا نشان می‌دهند، فیلم‌های ایرانی تصویری انسانی، فلسفی و احساسی عرضه می‌کنند. سینمای پاکستان نیز می‌تواند همین نقش را ایفا کند و با نگاهی متأملانه، تصویر جهانی خود را دگرگون سازد.

سینمای پاکستان که روزگاری نماد پویایی فرهنگی بود، اکنون با بحرانی در زمینه چشم‌انداز، هویت و پایداری روبروست. با وجود پیشرفت‌های فناورانه و هیاهوی دوره‌ای حول اکران‌های عید، این صنعت به سختی نفس می‌کشد. مخاطبان و منتقدان به طور مداوم از کیفیت محتوا اظهار نارضایتی می‌کنند و حتی فیلم‌هایی که "موفق" تلقی می‌شوند، به زحمت هزینه‌های خود را جبران می‌کنند. در گفت‌وگو با فیلم‌سازان برجسته همچون جمشید محمود (جامی)، عاصم رضا و حسن وقاص رانا، نشریه آیکان دلایل این رکود را بررسی می‌کند. تحلیل آنها نشان از فقدان مزمن داستان‌گویی قوی، ایده‌های بلندپروازانه، چشم‌انداز نهادی و تأمل فرهنگی دارد.

 بدون چشم‌انداز، بدون نقشه راه: بحران جهت‌گیری

چه مشکلی در سینمای پاکستان وجود دارد؟

تحلیل‌های جامی تصویری تیره ولی صادق ارائه می‌دهد. او سینمای پاکستان را به مردی تشبیه می‌کند که پس از ۳۰ سال از کما بیدار شده — گیج، سردرگم و ناتوان از حرکت.

"ما مقصد را نمی‌دانیم. و می‌گوییم گم نشده‌ایم. حتی نمی‌پرسیم که مسیر کجاست".

این استعاره صنعتی را نشان می‌دهد که بی‌قطب‌نما پیش می‌رود. عمل "فیلم ساختن" به‌عنوان هدف نهایی تلقی می‌شود، نه آنچه فیلم می‌گوید یا اینکه چگونه منظر سینمایی را توسعه می‌دهد. میل به خلق آثار پیشگام و اثرگذار جای خود را به تقلیدی ناامن از بالیوود یا تقلید سطحی از هالیوود داده است.

فیلم مور از جامی تلاشی برای داستان‌گویی متأملانه بود — تضاد درونی یک پدر در پس‌زمینه‌ی فساد سیاسی. اما این فیلم از نظر تجاری شکست خورد و این باور را تقویت کرد که مخاطب پاکستانی (یا شاید تهیه‌کنندگان) آمادگی پذیرش سینمای لایه‌دار و درون‌نگر را ندارند.

 سردرگمی در مفهوم "های-کانسپت": اساساً چه می‌خواهیم بسازیم؟

فیلم‌سازان پاکستانی به‌نظر می‌رسد که در درک مفهوم "های-کانسپت" دچار سردرگمی‌اند. در استاندارد جهانی، این واژه به ایده‌ای ساده اما قدرتمند اشاره دارد — مفهومی که به‌راحتی قابل ارائه است، کنجکاوی‌برانگیز و قابل گسترش.

اما در پاکستان، اغلب این مفهوم با فیلم‌های نظامی یا درام‌های احساسی کلیشه‌ای اشتباه گرفته می‌شود.

جامی با طعنه می‌گوید: "اینجا فقط یک ژانر داریم: بالیوود. دومی را هم نمی‌دانم. " این جمله سردرگمی فکری فیلم‌سازان محلی را برجسته می‌کند.

چه مشکلی در سینمای پاکستان وجود دارد؟

حسن وقاص رانا، خالق وار و یلغار، معتقد است که فیلم‌سازان پاکستانی اعتماد به نفس لازم برای ورود به داستان‌گویی های-کانسپت را ندارند.

"آنها نه مخاطب را جدی می‌گیرند و نه به توانایی خود باور دارند".

در همین حال، عاصم رضا تأکید دارد که فیلم باید مخاطب را به تفکر درباره‌ی خود و جامعه وادارد — داستان‌هایی که به‌گونه‌ای لطیف اما معنادار سخن بگویند.

"باید چیزی به مخاطب بدهی که فراتر از سرگرمی صرف باشد — چیزی برای اندیشیدن".

فیلم‌سازان پاکستانی اغلب یا در تقلید از نمایش‌های پر زرق و برق هندی گرفتار می‌شوند یا در ورطه‌ی آثار بیش از حد جدی و پیچیده‌ی شبه‌روشنفکرانه می‌افتند. این دوگانگی، خلائی از روایت‌های اصیل به‌وجود آورده که نه موعظه‌گرند و نه تقلیدی.

مرگ نوشتن: بنیانِ غایب

فقدان نگارش قوی شاید مهم‌ترین نگرانی باشد. گرچه از نظر فنی فیلم‌ها بهتر شده‌اند، اما نبود فیلمنامه‌های مستحکم، دیالوگ‌های تأثیرگذار و داستان‌های نوآورانه به‌شدت محسوس است.

چه مشکلی در سینمای پاکستان وجود دارد؟

عاصم رضا می‌گوید: "نویسندگان خوب ما یا درباره کشمیر می‌نویسند یا درباره زندگی در خارج."

هم رضا و هم رانا معتقدند که نه‌تنها داستان‌گو کم داریم، بلکه خواننده هم نداریم. در صنعت فیلم پاکستان خشکسالی فکری حکم‌فرماست — فیلم‌سازان مطالعه نمی‌کنند، با متون ادبی درگیر نیستند و کنجکاوی فکری ندارند. در چنین فضایی، حتی اقتباس از رمان هم کاری دشوار می‌شود.

چرا از رمان‌ها اقتباس نمی‌کنیم؟

اقتباس از رمان‌های باکیفیت می‌تواند پلی میان ادبیات و سینما بسازد و به هر دو جان تازه‌ای ببخشد. اما حتی این رویکرد نیز در پاکستان کم‌استفاده است.

جامی می‌گوید که پس از شکست O21، تلاش برای اقتباس زندانی نوشته عمر شاهد حمید را رها کرده است. رانا معتقد است که صنعت "تخیل لازم" برای دیدن پتانسیل سینمایی یک کتاب را ندارد. رضا نیز به موانع مالی و انتظارات خلاقانه اشاره می‌کند:

"تو قرار است تخیل خواننده را به چالش بکشی... و اگر نتوانی با آن هم‌سطح شوی، می‌گویند کتاب را خراب کردی".

این دغدغه‌ای واقعی‌ است — اما کشورهایی دیگر از پس آن برآمده‌اند. پس چرا پاکستان نه؟

 درس‌هایی از جهان: سینمای ایران و آنچه پاکستان می‌تواند بیاموزد

ایران با وجود سانسور و قوانین شریعت، صنعت سینمایی جهانی و معتبر پرورش داده است. کارگردانانی چون اصغر فرهادی )جدایی نادر از سیمین( و عباس کیارستمی )کلوزآپ، طعم گیلاس( نشان داده‌اند که حتی محدودترین فضاها هم می‌توانند بستر داستان‌گویی عمیق و جسورانه باشند.

چه مشکلی در سینمای پاکستان وجود دارد؟

فیلم‌های ایرانی نه بر جلوه‌های ویژه، نه بر جنسیّت و نه بر ستاره‌ها تکیه دارند، بلکه روایت‌هایی ظریف، درون‌زا و اجتماعی ارائه می‌دهند — دقیقاً چیزی که سینمای پاکستان فاقد آن است.

علاوه بر آن، سینمای ایران توانسته تصویر جهانی ایران را بازآفرینی کند. در حالی‌که رسانه‌های غربی ایران را کشور بسته و اقتدارگرا نشان می‌دهند، فیلم‌های ایرانی تصویری انسانی، فلسفی و احساسی عرضه می‌کنند. سینمای پاکستان نیز می‌تواند همین نقش را ایفا کند و با نگاهی متأملانه، تصویر جهانی خود را دگرگون سازد.

 سانسور و ترس خلاقانه

ایرونیک است که زمانی نویسندگان و فیلم‌سازان پاکستانی استادان کنایه و تمثیل بودند. در دوران ضیاءالحق، سریال‌هایی چون آنگن ٹهرا و 50/50 با طنز از اقتدارگرایی انتقاد می‌کردند. اما امروز، با وجود آزادی نسبی، صنعت به‌سوی محتوای کم‌خطر و سطحی متمایل شده است.

این پس‌رفت عوامل گوناگونی دارد:

  • فشارهای تجاری
  • نبود مربی‌گری نهادی
  • بی‌علاقگی به مطالعه و تحقیق
  • محافظه‌کاری فرهنگی که داستان‌گویی درون‌نگر یا پیشرو را "پرریسک" تلقی می‌کند

حتی در تلویزیون — جایی که گاهی محتوای جسورانه‌ دیده می‌شود )مانند خاص یا عشق زہ‌نصیب( — همچنان سطح استاندارد پایین‌تر از آن چیزی است که باید باشد.

واقعیت‌های اقتصادی و افسانه‌ی "موفقیت"

نمایش یک فیلم برای ۱۰ هفته دیگر معیاری برای موفقیت نیست. حتی فیلم‌هایی مانند هو من جهان که از نظر مالی "ایمن" تلقی می‌شوند، به‌سختی هزینه‌ها را پوشش می‌دهند. با وجود تعداد اندک سینما، مخاطب محدود و نبود پخش جهانی به‌جز بازار مهاجران، فیلم‌سازان پاکستانی زیر فشارند که برای "همه" فیلم بسازند — و در نهایت، برای هیچ‌کس جذاب نیستند.

این امر نیز دلیل رکود خلاقانه است. تهیه‌کنندگان محتاط، داستان‌های تکراری را ترجیح می‌دهند، از موضوعات تازه پرهیز می‌کنند و صداهای تجربی را کنار می‌گذارند.

نتیجه‌گیری: چه باید تغییر کند؟

آینده سینمای پاکستان منوط به چند تحول کلیدی است:

  • ارزش‌گذاری بر نویسندگان: مدارس سینما، تهیه‌کنندگان و استودیوها باید در توسعه فیلمنامه‌ها سرمایه‌گذاری کنند و نسلی از نویسندگان پرورش دهند که اهل مطالعه، ریشه‌دار در فرهنگ و شجاع در شکستن تابوها باشند.
  • تعریف دوباره "های-کانسپت": به‌جای تقلید از بالیوود یا هالیوود، فیلم‌سازان باید مفاهیم بلندپروازانه را در چارچوب پاکستانی بازتعریف کنند — از جمله طنز اجتماعی، رئالیسم جادویی یا روایت‌های نوآر با مسائل بومی.
  • اقتباس ادبی سنجیده: با وجود گنجینه‌ی غنی ادبیات اردو و بومی، فیلم‌سازان باید فرآیند اقتباس را بازبینی کنند — با تطبیق لحن متن با تصویر و بازآفرینی آن برای پرده نقره‌ای.
  • آموختن از جهان: سینمای ایران الگوست، نه به خاطر بودجه یا بازیگران غربی، بلکه به‌سبب بینش و جسارتش. فیلم‌سازان پاکستانی باید به ژرفا توجه کنند، نه به سطح.
  • حمایت نهادی: دولت، حامیان خصوصی و نهادهای علمی باید پلتفرم‌هایی برای تأمین مالی، آموزش و نمایش آثار غیرقالبی و متفاوت فراهم کنند.

سخن پایانی

سینمای پاکستان نمرده است — اما در خواب‌گردیِ میان‌مایگی گرفتار شده. ابزارهای احیای آن وجود دارند: سنت ادبی غنی، تاریخ داستان‌گویی جسورانه، و جمعیت جوانی که تشنه روایت‌هایی مطابق با واقعیت‌هایشان‌اند. آنچه فقدان دارد، شهامت، چشم‌انداز و تعهد است.

تا زمانی که این عناصر بازنگردند، حتی صیقلی‌ترین قاب‌ها نیز تهی باقی خواهند ماند.

https://images.dawn.com/news/1177654/whats-wrong-with-pakistani-cinema

https://images.dawn.com/news/1183978/what-pakistan-can-learn-from-iranian-cinema

کد خبر 24163

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =